حیرانی
رفته ای ونفس پنجره ها دلگیراست
دلم اززندگی وطرز نگاهش سیراست
رفته ای ودل کوچه به سلامی بنداست
زودبرگردکه دل درخم ز لفت گیراست
زودبرگرد که هرلحظه دلم زندانی
بی تواین کوچه ی طوفانی زده درشبگیراست
دل من درهوس دیدن تو می گیرد
زندگی بی توفقط یک قفس وزنجیراست
بی توهرروزدراین ودای پرحیرانی
دل من باغم هجران تودامن گیراست
اگرامروزبیایی نفسم تازه شود
که مرافرصت دیدارتوفردادیراست
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: